در حالی که از سلطه طالبان بر افغانستان نزدیک به ۶ ماه میگذرد، بهتدریج برخی زوایای چگونگی حکمرانی آنها نیز آشکارتر میشود. رفتار طالبان در عرصه بینالمللی و در واقع عملکرد آنها در حوزه سیاست خارجی یکی از همین زوایاست. بر این اساس اگر بخواهیم رفتار و سیاست خارجی طالبان در ی این مدت را در قالب یک واژه توصیف کنیم، شاید واژهای بهتر از «واقعگرایی» پیدا نشود. پرهیز از هرگونه خصومت نهادینه با کشورها و یا دولتهای دیگر، مذاکره و چانهزنی سیاسی با تمامی بازیگران بینالمللی بر اساس منافع مشترک، استقبال از برقراری ارتباط سیاسی و اقتصادی با دولتها بدون در نظر گرفتن پیشینه یا حتی مواضع سیاسی کنونی آنها، رویکرد مسالمتجویانه و توأم با مدارا و بردباری در برابر مخالفتها در عرصه بینالمللی همگی از شاخصههای سیاست خارجی طالبان در این مدت به شمار میآیند. اما سؤال اینجاست چرا باوجود در پیش گرفتن این رویکرد نسبتاً قابل قبول و منعطف از سوی طالبان در عرصه سیاست خارجی، آنها هنوز نتوانستهاند در ابتداییترین موضوعات مرتبط با تداوم حضورشان در صحنه بینالمللی مانند شناسایی رسمی توسط جامعه جهانی به توفیقی دست یابند؟
به نظر میرسد پاسخ این پرسش را باید در رویکرد متفاوت طالبان در داخل افغانستان جستوجو کرد. آنها تا پیش از سلطه کامل بر افغانستان و به منظور جلب نظر افکار عمومی مدعی بودند نسبت به گذشته تغییر کرده و از رویکردها و اقدامات افراطگرایانه فاصله گرفتهاند. با این حال اصرار و پافشاری بر حفظ ساختار و حکومت یکسویه سیاسی و قومیتی، اعمال مقررات سختگیرانه و ممانعت از اشتغال و تحصیل زنان، سرکوب جامعه مدنی و کنشگران اجتماعی و در نهایت، تهدید و ترور معترضان و نظامیان دولت سابق نشان داد آنها در بعد داخلی نسبت به گذشته تغییر چندانی نداشته و اغلب تندروی های گذشته را حفظ کردهاند. اکنون این شرایط خود را در قالب یک دوگانگی در نظام طالبانی نشان داده است؛ جایی که سیاست خارجی مبتنی بر مدارا و واقعگرایی در برابر سد افراطگرایی و انعطافناپذیری در داخل قرار گرفته و دچار ناکارآمدی شده است. اما در زمینه ریشهیابی چگونگی بروز این دوگانگی، شاید بتوان به دو نکته مهم اشاره کرد. نخست اینکه طالبان برخلاف تصورات عمومی، گروه یکدستی نیست و این موضوع که در حال حاضر چه جناحی چه حوزهای از ساختار قدرت را در اختیار گرفته، بسیار تعیینکننده است. کنترل وزارت خارجه توسط عناصر میانهرو و عمدتاً اصلاحطلب طالبان و بهدستگیری مناصب کلیدی داخلی همچون وزارت کشور به دست عناصر تندرو شبکه حقانی از همین منظر شاید بتواند بخشی از دوگانگی موجود را توجیه کند. اما نکته دوم اینکه طالبان در ۶ ماه گذشته در ایجاد یک ساختار منسجم و مبتنی بر سلسله مراتب منظم قدرت ناکام بوده و به همین دلیل نیز در اتخاذ رویکردهای داخلی و خارجی نتوانسته به هماهنگیهای لازم دست یابد.
نظر شما